دونگی / وبلاگ / اخبار / درس های سیاستی برای عبور از بحران تعهدات ناپایدار در ایران

درس های سیاستی برای عبور از بحران تعهدات ناپایدار در ایران

۱۴۰۴/۰۶/۱۲ اخبار
درس های سیاستی برای عبور از بحران تعهدات ناپایدار در ایران

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از دنیای اقتصاد، جعفر خیرخواهان اقتصاددان در سرمقاله امروز روزنامه، با اشاره به پدیده «درآمد ناپایدار؛ هزینه پایدار»، هشدار می دهد که سال های رونق نفتی، ولخرجی را به فضیلتی عدالت محور تبدیل می کند، اما در دوران رکود، صورت حساب تعهدات روی میز می آید و زنگ خطر به صدا درمی آید. این خلاصه درد مشترکی است که ماکس کوردن، اقتصاددان دانشگاه ملبورن، پس از دومین شوک نفتی در مقاله 1984 خود با عنوان «بخش پررونق و تحلیل اقتصادی بیماری هلندی» توصیف کرد. او تاکید داشت که بیماری هلندی واقعی نه تنها صنعت زدایی و کشاورزی زدایی ناشی از اضافه ارزش پول ملی است، بلکه خطر اصلی در ایجاد سطوح خدمات و تعهدات اجتماعی ناپایدار توسط دولت ها در دوران وفور است که کاهش آن در آینده به لحاظ سیاسی دشوار و پرهزینه خواهد بود.

در اقتصادهای منابع محور، فریب اصلی از همین جا آغاز می شود: وفور ارزی، هزینه واقعی تصمیم های آسان با نفت را که امروز دلپذیر اما فردا پربار هستند، می پوشاند. جهش درآمد ارزی از فروش نفت، مانند نورافکن یک جشن باشکوه است؛ سالن روشن می شود، موسیقی بلند می شود، همه سرخوش و گشاده دست می شوند و در پایان، قبض برق، نظافت و خسارت می رسد. اقتصاد سیاسی وفور، انضباط بودجه ای را سست می کند و سیاستمداران را به سمت هدیه های ناپایدار سوق می دهد: امتیازهای دائمی مانند بازنشستگی های زودهنگام، فرمول های سخاوتمندانه مستمری و معافیت هایی که بارشان به صندوق ها تحمیل می شود.

از دهه 1370 به بعد، به ویژه در دهه 1380 و اوایل دهه 1390، سیاستگذاری ها به سمت تثبیت تعهدات اجتماعی پرهزینه حرکت کرد: امتیازهای متنوعی که سهل الوصول به نظر می رسیدند مانند گسترش بازنشستگی های پیش از موعد و دامنه مشاغل سخت و زیان آور. در دوران وفور، این تصمیم ها هم خیرخواهانه جلوه می کرد و هم سیاستی پربازده بود، اما در تنگدستی، به مین های فعال در بودجه و صندوق ها تبدیل می شوند.

مسئولان فعلی نیز این واقعیت را بیان کرده اند. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بازنشستگی زودهنگام را معضل جدید کشور می خواند و می گوید 95 درصد بازنشستگان زیر 60 سال هستند؛ حتی به کاهش سن بازنشستگی در برخی صندوق ها اشاره دارد و توضیح می دهد که فشارهای گروهی و امتیازدهی های گذشته، نظام را به این نقطه رسانده است. مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی نیز ریشه چالش مالی را در تصمیم های شتاب زده، بازنشستگی های زودهنگام و محاسبات غیرواقعی حقوق در سال های پایانی خدمت می داند و از کسری های ماهانه و تعهدات نقدی بالا سخن می گوید.

کوردن این وضعیت را بیماری هلندی واقعی می دانست: رونق بخش منابع با دو اثر خرج کردن و جابه جایی منابع، اقتصاد را تغییر می دهد، اما بر قفل سیاسی تعهدات تمرکز دارد، وقتی سطح خدمات در وفور بالا رفت، پایین آوردنش سخت می شود، حتی اگر درآمد کاهش یابد. این چسبندگی سیاسی گشاده دستی است: تعهد به حق مکتسبه تبدیل می شود، هر عقب نشینی اعتراض می آورد و اصلاح، قربانی هزینه سیاسی می شود.

در ایران، زنجیره تصمیم های پرهزینه اجتماعی از دامنه گسترده بازنشستگی های پیش از موعد تا تعاریف موسع سخت و زیان آور و فرمول های پاداش دهنده به جهش دستمزدهای انتهای خدمت، روی همین ریل حرکت کرد. تا زمانی که ورودی منابع بالا بود، کسری ها پنهان می ماند، اما با خالی شدن خزانه و افت ورودی صندوق ها، همان چیزی رخ می دهد که کوردن هشدار می داد، تعهدات ناپایدار، اگر پایدار بمانند، با کاهش خدمات، بدهی زایی یا فشار مالیاتی و تورمی پرداخت می شوند و بستر نارضایتی اجتماعی فراهم می شود.

سیاستمداران دهه های گذشته جشن رفاه برپا کردند، سن بازنشستگی پایین آمد، مسیرهای خروج از کار گشوده شد و فرمول های محاسبه مستمری، به ویژه با میانگین گیری کوتاه مدت، به مسیرهای مشروع اما پرهزینه برای جهش حقوقی تبدیل شد. امروز اما سردرد رسیده، صندوق ها ماه به ماه برای تامین تعهدات می جنگند و دولت برای نگهداشت این سطح، یا منابع غیرپایدار پیدا می کند یا به استقراض و خلق نقدینگی متوسل می شود؛ هر دو راه، رفاه آینده را می خورد.

کوردن نه تنها هشدار داد، بلکه در تجربه استرالیا نسخه های سیاستی پیشنهاد کرد: از قاعده مالی محتاطانه و پس انداز بین نسلی تا خودداری از حمایت های بخشی پراکنده و نپاشیدن پول رونق روی هزینه های جاری؛ توصیه هایی که با بومی سازی برای ایران قابل استفاده هستند.

  1. قاعده «تعهدات معوقه ممنوع» در دوران وفور: هر افزایش در تعهدات اجتماعی دائمی (حقوق بازنشستگی، امتیازهای دائمی) فقط از محل منابع پایدار بیمه ای ممکن باشد، نه از وفور ناپایدار. پول بادآورده برای پس انداز و سرمایه گذاری مولد است، نه بزرگ کردن دائمی دولت رفاه. این معنای مالی هشدار کوردن درباره سطوح خدمات ناپایدار است.
  2. اصلاحات پارامتریک کم هزینه اما پر اثر: افزایش تدریجی سن بازنشستگی متناسب با امید به زندگی و وضعیت بازار کار. میانگین گیری بلندمدت تر برای محاسبه مستمری تا جهش های حقوقی آخر خدمت بار غیرمنصفانه بر صندوق ها نگذارد. اصلاح دامنه سخت و زیان آور با استانداردهای دقیق زیستی و الزام به حق بیمه اضافه متناظر برای هر امتیاز. یکپارچه سازی پایگاه داده ای بیمه و مالیات برای بستن راه دستکاری های محاسباتی. این ها ابزارهای کلاسیک پایدارسازی تعهدات هستند؛ به جای قربانی کردن حقوق بگیران امروز، فرمول بازی را اصلاح می کنند.
  3. صندوق بین نسلی و «اجازه ورود ندادن» به درآمدهای نوسانی: با فرمول درست نفتی، درآمد نوسانی را آرام و از کانال بودجه های سرمایه ای وارد اقتصاد کنید و بخشی را در صندوق ثروت ملی شفاف انباشته کنید تا هم جلوی بیماری هلندی کلاسیک گرفته شود و هم انگیزه سیاستمدار برای خلق تعهدات دائمی از پول های موقتی کم شود. این روح توصیه های کوردن در مواجهه با رونق معدنی/منابعی است.
  4. قرارداد اجتماعی جدید برای رفاه: «هدف گیری فقر، نه هدف گیری رای»؛ حمایت ها باید مشروط، زمان دار و قابل خروج باشند. اگر حمایت به حق دائمی تبدیل شود، قفل سیاسی می سازد؛ اگر مشروط و زمان دار باشد، عدالت افقی رعایت می شود و انعطاف بودجه ای باقی می ماند.

گاهی گفته می شود بازنشستگی زودهنگام به عدالت نسلی یا بهبود بازار کار کمک می کند. مشکل این است که عدالت بدون حساب وکتاب، بی عدالتی به تعویق افتاده است. وقتی وزیر کار می گوید اکثریت بازنشستگان زیر 60 سال هستند یا رئیس صندوق تامین اجتماعی از کسری ماهانه و فرمول های مخدوش سخن می گوید، یعنی عدالت بی پشتوانه در حال خوردن ظرفیت حمایت از ضعیف ترها در آینده است. قاب درست این است:

عدالت پایدار؛ یعنی هر امتیاز امروز، پشتوانه بیمه ای و مالی متناظر خودش را داشته باشد وگرنه نتیجه، همانی می شود که کوردن گفت: تعهدات ناپایدار کاهش ناپذیر از لحاظ سیاسی.

ایران امروز دقیقا در جایی ایستاده که کوردن چهار دهه پیش هشدار می داد، صورت واقعی بیماری هلندی، نه کارخانه تعطیل شده یا مزرعه کوچک شده، بلکه تعهدات اجتماعی ای است که در روزگار وفور بنا نهاده شد و حالا پایدار نیست. راه برون رفت، جسارت و استقامت سیاسی، درایت و دوراندیشی سیاستی و صحت سنجی و استانداردسازی فنی می خواهد، قواعد بودجه ای ضدچرخه ای، صندوق بین نسلی شفاف، اصلاحات پارامتریک صندوق ها و مهم تر از همه، قرارداد اجتماعی ای که رای را با رفاه بین نسلی تاخت نمی زند.

در این شرایط پیچیده، دونگی، پلتفرم تامین مالی جمعی (کرادفاندینگ) با مجوز رسمی از فرابورس ایران و تحت نظارت گروه مالی فیروزه، می تواند به عنوان ابزاری مفید عمل کند. این پلتفرم با جذب سرمایه های خرد و ارائه شفافیت، به کسب وکارها کمک می کند تا با کاهش وابستگی به تامین مالی سنتی، بخشی از مشکلات ناشی از بی ثباتی قوانین و نوسانات ارزی را مدیریت کنند و پروژه های خود را با حمایت جامعه پیش ببرند.